Take a fresh look at your lifestyle.

گفتگوی چلچراغ با حمیدرضا احمدی، نماینده استارتاپ ویکند جهانی در ایران و نایب رئیس کانون کارآفرینی ایران

0 488

بزرگ فکر کن، کوچک شروع کن!

استارتاپ ویکند یک دورهمی است که با دورهمی هایی که تا به حال دیده یا شنیده اید متفاوت است، اینجا دورهم جمع می شوند و ایده ها را برای اینکه در نهایت تبدیل به یک کسب و کار شوند و به زبان ساده تر و بهتر به پول برسند مطرح میکنند و در یک آخر هفته به مدت ۵۴ ساعت با تمام افراد در این دورهمی مشورت و همفکری میکنند، یاد میگیرند، تجربه کسب میکنند، دوستان کار بلد و خوش فکر پیدا میکنند و خلاصه آخر سر چندین قدم برای رسیدن به ایده یشان و عملی شدن آن جلو میافتند. یکی از اعضای برگزار کننده این رویداد در تهران حمیدرضا احمدی، نماینده استارتاپ ویکند جهانی است. وی در نیویورک مهندسی نرم افزار خوانده و ۴، ۵ سال است که به ایران آمده و بعد از مدتی که مشغول بکار بوده به فکر انجام پروژه هایی از ایده هایش افتاده که در نهایت یا به پول نمیرسیدند و یا آنهایی که میرسیدند به نظرش جذاب نبودند. به این دلیل به فکر این میافتد که یاد بگیرد چرا بعضی پروژه ها میگیرند و بعضی ها به بن بست میرسند. در نتیجه او با استارتاپ ویکند آشنا شد و پس از آن به عنوان نماینده استارتاپ ویکند انتخاب شد. او گزینه خوبی است برای اینکه از نزدیک با تجربه کارآفرینی جوانها آشنا شویم و از فضا و شرایطی که در حال حاضر دارد بپرسیم.

استارتاپ ویکند و تاریخچه آن چیست؟
استارتاپ ویکند یک برند جهانی است و از حدود سال ۲۰۰۷ شروع به کار کرده است و در حال حاضر در بیش از ۵۰۰ شهر در دنیا برگزار می شود. استارتاپ ویکند یک رویداد سه روزه است که شرکت کننده ها از قشرهای مختلف مثل فنی، گرافیکی، مدیریت، کسب و کار و … دور هم جمع می شوند و تیم تشکیل میدهند. خوبی این تیم ها این است که این افراد مکمل هم می شوند و هرکس به اندازه دانش و تجربه اش نیازهای گروه را برآورده میکند. برای این تیمها افرادی وجود دارند که منتور(mentor) هستند بدین معنا که در استارتاپ ویکند سابقه دارند و تجربیاتشان را به تیم ها منتقل می کنند. در داوری ها نیز همیشه صندوقهای سرمایه گذاری وجود دارند، یعنی شرکتهای بزرگی که مدیرعامل هایشان برای سرمایه گذاری در پروژه های برتر شرکت میکنند.
آیا تمام مواردی که گفته شد در ایران هم اتاق می افتد یا فقط مربوط به رویدادهای جهانی است؟
برای ایران هم همینطور است. و محیطی است که افراد در این ۵۴ ساعت میتوانند تعامل خوبی با هم داشته باشند.

استارتاپ ویکند تهران چگونه شکل گرفت؟
در واقع یکی از بزرگترین زیرمجموعه های کانون کارآفرینی، جشنواره وب است که دوره ششم آن در زمستان۹۲ برگزار شد. این جشنواره طی سالهایی که کار کرده از کوچک شروع کرده و الان بزرگ شده است.
آیا شما جزو جشنواره وب بوده اید و بعد به این گروه ملحق شده اید؟
در واقع از دل آن جشنواره همه این اتفاقات فعلی رخ داد. داستان جشنواره هم جالب است. دوره اول بنیانگذار آن شاهین شلیله بود و ۲۰ سایت را انتخاب کرد و گفت که شما بهترینِ وب هستید.

آیا شایان شلیله به تنهایی جشنواره را برگزار کرد؟
بله تقریباً. سال بعد ۱۲۰ سایت را به همراه ۱۵ داور ارزیابی کردند. سال ششم یعنی زمستان۹۲، حدود ده هزار سایت در جشنواره شرکت داشتند و ۴۰ داور همایش را همراهی می کردند. طی همین جشنواره بود که موضوعی نظرمان را جلب کرد، و آن اینکه برای مثال یک وب سایت در یک دوره برنده می شود و دوره بعدی که پیگیر آن می شدیم، متوجه می شدیم که این سایت دیگر وجود ندارد.

دلیل چیست؟
برای اینکه ببینیم چرا شکست ها در ایران خیلی زود هنگام تر هستند تحقیقی انجام دادیم و به چند نتیجه رسیدیم. یکی این که علم تجاری سازی خیلی کم هست، مخصوصا میان کسانی که فنی هستند، یعنی این افراد در زمینه های فنی و مثلا برنامه نویسی سایت خیلی خوب هستند، اما دقیقا نمیدانند که چطور می شود از این سایت ها پول در آورد و دلیل دیگر این که الان اکثر افراد به صورت جزیره ای کار می کنند و باید یک گروه یا جمعی(Community) باشد که این افراد را به هم وصل کند تا همه از کارها و توانمندی های همدیگر باخبر شوند و بین افرادی که دارند کار می کنند با سرمایه گذارها ارتباط وجود داشته باشد. که سرمایه گذارها همه پولشان را در ساختمان سازی و طلا و غیره نگذاشته بخشی را هم روی این استعدادها سرمایه گذاری کنند. البته ایجاد این ارتباط هم خودش یک مساله بود. برای رفع این مسائل تحقیق دیگری انجام دادیم که به استارتاپ ویکند رسیدیم.

ارزشهای اصلی استارتاپ ویکند چیست؟
اول آن که یاد می دهد شروع کردن یک پروژه استارتاپی یا اینترنتی چگونه است و بین افراد مختلف ارتباط برقرار میکند. طی این زمانی که ما داریم کار میکنیم، یعنی از شهریور ۹۱ تا به حال و رویدادی که دو هفته پیش داشتیم، برایمان جالب بود اینکه افراد اکثرا یکدیگر را می شناسند و آن گروه و کامیونیتی ای که دنبالش بودیم شکل بگیرد، در حال شکل گیری است.

در ایران تا امروز چند استارتاپ برگزار شده است؟
۷ استارتاپ در تهران برگزار شده و حدود ۷-۸ استارتاپ در شهرهای دیگر ایران مثل اصفهان، مشهد، تبریز و … . البته تلاش زیادی برای کمک به گروه های دیگر شهرها انجام شد تا آنها هم بتوانند استارتاپ برگزار کنند، همچنین از حامیان ملی درخواست کردیم تا از نظر بودجه و مالی کمک کنند.

این واژه استارتاپ آیا فقط برای شروع کارهای حوزه آی تی است یا برای شروع هر ایده ای برای کار، همین واژه استفاده می شود؟
از نظر علمی و آکادمیک استارتاپ یعنی سازمانی موقت که در جستجوی یک مدل تجاری است که قابل تکرار و مقیاس پذیر (scalable) باشد. یعنی کارش جستجو است و نه اجرا. همین دوره های MBA در واقع آموزش می دهند یک سازمان را چطور باید به جلو برد، به همین منظور اصول مربوط به مسائل مالی و مدیریت منابع انسانی را یاد میدهند، ولی استارتاپ کارش جستجو است و به دنبال مدلهای تجاری است که شاید قبلا نبوده و می خواهد مقیاس پذیر باشد. مقیاس پذیری خیلی به نرم افزار مربوط می شود، مثلا این که بتوانید از نظر فنی رشد سریعی برای کسب و کارت داشته باشید، اما هزینه هایی شما به همان مقدار افزایش نداشته باشد. مثل اینستاگرام که ۱۲ میلیون کاربر داشت و تنها با ۱۲ نفر این بیزینس را جلو میبرد. اما بیمارستان مقیاس پذیر نیست، پارامترهای زیادی برای اجرایش دخیل میشوند. لزوما نمیشود گفت وب اما بیشتر آنها با وب و نرم افزار اجرا می شوند.

پس می توان گفت که این نوع کارها به نوعی کارهای جوان پسند تری هستند؟ هم به دلیل نیاز به خلاقیت این نوع کارها و هم اینکه با بودجه کمی امکان راه اندازی دارد؟
بله، و برمیگردد به همان بحثی که در بالا به آن اشاره کردم. با نرم افزار می شود یک بار برنامه ای را نوشت و بعد تکرارش کرد. مثلا یک بار فیسبوک را نوشت و به میلیونها نفر داد بدون آنکه برای هر فردی نیروی اجرایی جداگانه ای لازم باشد، به خاطر همین استارتاپ ویکند و هرچیزی که در استارتاپ هست به تکنولوژی ربط دارد. بعضی مواقع ممکن است “های تک (High Tech)” باشد مثل نانوتکنولوژی ها، ولی معمولاً به خاطر قیمت های پایین شروع موبایل ها بیشتر هستند، که بسیار بین جوانها طرفدار پیدا کرده است؛ مثلا در هر استارتاپ ویکند و طی دو سه روز میتوانند یک کالای اولیه از طرحی که در ذهنشان دارند را بدون هیچ هزینه ای بسازند. فرض کنید هزینه آنها برای سرور(Server) سالی۶۰ هزار تومان می شود اما حالا مقایسه کنید با هزینه راه اندازی مغازه و رستوران و شرکت و … هزینه ها چندین برابر خواهد شد. دقیقا به دلیل هزینه پایین جوانان می توانند طرح هایشان را ویرایش و یا هر ایده جدیدی که به ذهنشان میرسد را اجرایی و امتحان کنند.

و شاید دلیل دیگرش هم این باشد که استفاده از تکنولوژی، اینترنت و موبایل در جامعه خیلی فراگیر شده و همین کمک میکند کسانی که ایده هایی برای این نوع کارها دارند احتمال موفقیت بیشتری داشته باشند.
بله، بازار خوبی دارد. مثلاً اگر شما رستوران بزنید میتوانید یک ناحیه را پوشش دهید اما اگر یک اپلیکیشن برای موبایل داشته باشید دیگر این محدودیت ها را نخواهید داشت. یک آمار درباره رشد استفاده از تلفنهای هوشمند وجود دارد که میگوید ایران بیشترین رشد را در جهان دارد. رشد البته به معنی بیشترین کسانی که موبایل دارند نیست. برای همین خیلی پتانسیل دارد که کسب و کارها از موبایل استفاده کنند تا محصولشان را به مخاطبین برسانند.

خروجی این استارتاپ ویکندها تا امروز چه بوده است؟
به خروجی رسیدن استارتاپ ویکندها در هیچ جای دنیا خیلی مهم نیست، چون هدف این نیست که دنبالشان را بگیرد تا به نتیجه برسند، بلکه هدف استارتاپ ویکند این است که در آن سه روزی که شرکت کنندگان آنجا هستند آموزش ها را منتقل و افراد را هم به هم وصل کند. ولی طی تحقیقی که انجام دادیم متوجه شدیم استارتاپ هایی که در ایران شکل میگیرند معمولا با چه چالش هایی مواجه میشوند که نمیتوانند خیلی ادامه بدهند. مثلاً یک دلیل اش این است که راه را نمیبینند، نمی دانند چطور شروع کنند و یا چطور ادامه دهند.
یک دوره دیگری هم طراحی شده برای کسانی که استارتاپ را پشت سر میگذارند و میخواهند وارد شتاب دهنده شوند. یعنی اول وارد دوره ای به اسم نکست (next) می شوند، که راه مشخص تر و ریسک ها کمتر می شود و بعد میتوانند وارد شتاب دهنده شوند.

شتاب دهنده چیست؟
یک دوره سه الی چهار ماهه است و تیم هایی که کمی کارشان جلو افتاده واردش می شوند تا کمی بیشتر پخته شوند و روی آنها هم مقدار کمی مثلا حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون سرمایه گذاری می شود تا بتوانند هزینه هایشان را پاسخگو بوده و علاوه بر حقوق، جایی برای کار داشته باشند. در نهایت بعد از پایان این دوره ها میتوانند در Demo Day شرکت کنند، یعنی اینکه طرحشان را که تا حد زیادی کامل شده برای سرمایه گذاران به اختصار توضیح دهند و در صورت پذیرش طرحشان کمک هزینه بگیرند.

پس میتوان گفت اگر به این مرحله برسند دیگر خودشان به نوعی کارآفرین شده اند.
بله، مثلا اگر کسی تا قبل از رسیدن به نتیجه، ساعت ۹ تا ۵ کارمند بوده دیگر میتواند آن کار را رها کند و به همین کار جدیدی که به درآمدزایی هم رسیده ادامه دهد. در واقع دلیل دیگری که این نوع کارها ممکن است ادامه دار نباشد این است که آن قدری که لازم است روی پروژه شان وقت نمیگذارند.

البته این احتمالا به خاطر مسائل مالی هم هست، چون اکثر جوانها برای گذراندن زندگی شان و یا حتی برای تامین پول کارهایی که دوست دارند انجام بدهند مجبورند کار بکنند و در نتیجه وقت کمتری برای پروژه هایشان باقی خواهد ماند.
بله دقیقاً. و این ریسکها در کشورهایی که کامیونیتی های قوی تری دارند و شتاب دهنده ها بیشتر هستند کمتر است. مثلا در این کشورها یک جوان امکان این را دارد که برای شش ماه همه کارهایش را کنار بگذارد و روی استارتاپ خود کار کند و فقط پول غذا و اینترنت را از والدینش تقاضا کند تا ایده اش را اجرایی نماید ولی اگر الان در ایران جوانی همین حرف را به پدر و مادرش بزند میگویند یعنی چی؟ بعدش چی کار میخواهی بکنی؟! . اگر ما در ایران برای این کارها راه را مشخص تر و نمونه های موفق را پررنگ تر کنیم شرایط بهتر می گردد.

شاید مورد دیگری که مانع میشود از همان ابتدا، جوانی بتواند این کار را شروع کند این باشد که میترسد از اینکه ایده هایش را بگوید. مثلا یک ایده به ذهنش میرسد و با خودش فکر میکند: “این که شدنی نیست و باید حتما ایده خاص و عجیب غریبی باشد”.
برای استارتاپ ویکند هیچ محدودیتی نیست، هرکسی بخواهد می آید و در روز اول ۶۰ ثانیه فرصت دارد هر ایده ای دارد بگوید. به نظر من خیلی مهم هست که ایده ای را که به ذهنتان می رسد نگه ندارید، از دزدیده شدن ایده تان نترسید. مثلا در دوره اول استارتاپ ویکند این سوال زیاد بود که از کجا معلوم ما ایده مان را بگوییم کسی آن را ندزدد! اما بعد کم کم این مساله حل شد وقتی دیدند این فضا جایی برای تبادل فکر و نظر است و به طوری که در دو دوره اخیر از ۱۰۰ نفر ۷۰ ایده مطرح شد که این آمار بسیار خوبی است چون به فرض در آلمان از ۱۰۰ نفر ۱۵ ایده بدست می آید. نکته اش هم این است که اجرا کردن ایده سخت است، پس حتی اگر کسی ایده شما را بدزدد احتمال اینکه بتواند آن را اجرا کند خیلی کم است، پس ایده هایتان را با هر تعداد آدمی که میتوانید مطرح کنید و بازخورد بگیرید تا طرح کامل شود. چیزی که خوب بود و ما توانستیم در استارتاپ ویکند جا بیندازیم این بود که ایده اصلا مهم نیست. مثلاً فیسبوک ایده خاصی نبود، قبل از آن مای اسپیس (My Space) بود، یا آمازون ایده عجیبی نیست، یک فروشگاه اینترنتی است، یا توییتر همینطور. اگر یکی می آمد و به شما میگفت که من ایده ام این است که در یک سایت مردم بیایند و یک عبارت نهایتا ۱۴۰ کلمه ای بنویسند، به احتمال زیاد شما خیلی شگفت زده میشدید اما الان توییتر میلیونها کاربر دارد. منظورم این است که آنچه اهمیت دارد درست انجام شدن و به روز رسانی کارهایی است که برای پیاده سازی، توسعه و دوام ایده تان در نظر دارید و اینکه ایده باید بتواند نیاز مشتری را برآورده کند.

شما کارآفرینی را چطور تعریف میکنید؟
” کسی که بزرگ فکر میکند و کوچک شروع میکند” . نفس همه این کارهایی که ما انجام می دهیم این است که کوچک شروع کن. دیدت به بازار داخلی و جهان باشد، اما از قدم های کوچک شروع کن. بهترین مثال همین فیسبوک است که از دانشگاه هاروارد شروع کرد و یک سال و نیم اجازه نمی داد کسی که دانشجو نیست واردش شود. ولی شبکه های اجتماعی که الان در ایران دارند راه می افتند می خواهند فیسبوک الان شوند در صورتی که باید ببینند فیسبوک سال ۲۰۰۴ چطور شروع کرده. شروع کردن و چطور شروع کردن مهم است. حتی کپی برداری هم باید درست انجام شود.

بیشتر خروجی های استارتاپ ویکندهای برگزار شده در چه حوزه ای بودند؟ مثلا بازی یا فروش محصول یا شاید آشپزی؟!
دوباره برمیگردیم به همان بحث ایده. ببینیند الان همه دوست دارند خلاق باشند و هیچ کسی سعی در بهتر کردن ایده های قبلی ندارد. در حاضر همه ایده ها فضایی و عجیب و غریب است! به نظر من میوه های پایینتری هم هست که آدم بخواهد دست دراز کند و بگیرد، لازم نیست از اول آنقدر کارهای سخت و دور از دسترس انجام داد که نیاز به فرهنگ سازی های خاص خودشان را دارند. میتوان حتی سرویس هایی که در خارج از کشور هست را برداشت و انجام داد. خیلی ها ممکن است بگویند خب این که هست و خلاقیت اش کجاست؟ در صورتی که نوآوری از دید من و با توجه به تعریف علمی چیزی است که بشود از آن استفاده کرد و کاربردی بودن آن خیلی مهم تر از جدید بودن آن است از طرفی آن سرویس خارجی هم در ایران جدید است و می تواند الگوی خوبی باشد و به نوعی میان بر هم هست. واقعاً نباید دنبال کارهای عجیب بود، بعضی ها فکر میکنند چون ما ایرانی ها گل سر سبد آفرینش هستیم! پس باید ایده های فضایی بدهیم! نه واقعا لازم نیست، همین میوه های دم دست و پایین تر را چیدن فایده اش بیشتر است و بعدش می شود رفت سراغ بلندپروازی.


کانون کارآفرینی ایران

ارسال یک پاسخ